Honor Panisse در حال مرگ ، با خوشحالی ، با دوستان ، همسر و پسر در کنار او است. او به کشیش در مقابل دوستانش اعتراف می کند. او اصرار دارد که پزشک صادق باشد. اما ، او نمی تواند خودش را بیاورد تا به پسرش سزاریوت بگوید که