شب است یک کودک ترسناک با چشمان گسترده در رختخواب است. وقتی مادربزرگش وارد اتاق می شود ، کودک وانمود می کند که خواب است. مادربزرگ اوگریم فریب خورده نیست. او کودک را با یک واکر لگد می زند و کتاب "زیبایی خواب" را جمع می کند. ما می بینیم ...